جدول جو
جدول جو

معنی باب الغله - جستجوی لغت در جدول جو

باب الغله(بُلْ ؟)
دروازه ای به بغداد. (عیون الانباء ج 1 ص 303)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُلْ لاه)
یکی از چهار دروازۀ حلب: حلب را شهری نیکو دیدم بارۀ عظیم دارد...قلعۀ عظیم همه پرسنگ نهاده بقیاس چند بلخ باشد همه آبادان و بناها بر سر هم نهاده و آن شهر باجگاه است میان بلاد شام و روم و دیار بکر و عراق... چهار دروازه دارد:باب الیهود، باب اﷲ، باب الجنان، باب الانطاکیه... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 12، چ برلین ص 84)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ قِ لَ)
در اماکن مقدسۀ شیعه در عراق عرب و ایران، دری است که بسوی قبله باز شود. این رسم در قدیم نیز بوده و دروازه ای را که از طرف قبله بشهر وارد میشد باب القبله میگفتند. برای نمونه رجوع به الحلل السندسیه ج 2 ص 140 شود
لغت نامه دهخدا
(بُلْ غُ بَ)
دروازه و کویی به بغداد. (عیون الانباء ج 1 ص 262)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ عِ لَ)
یکی از چهار در دیوار شمالی مسجد حرام:...چون از آن (باب الوسیط) بگذری سوی مشرق باب العجله است بیک طاق،... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 106)
لغت نامه دهخدا
(بُسْ سَ لَ)
یکی از هفت دروازۀ کهندز شهر بخارا، بنا بروایت المقدسی ص 280. (احوال و اشعار رودکی، نفیسی ج 1 صص 78-79)
لغت نامه دهخدا
(بُدْ دِ لَ)
یکی از چهار دروازۀ شهر آمد: و چهار دروازه بر این شهرستان (آمد) است همه آهن بی چوب هر یکی روی بجهتی از جهات عالم. شرقی را باب الدجله گویند... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 11)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ خَ لَ)
سوق البار، شهریست به یمن بین صعده و عثر و آن بین خصوف و مینا است، (از معجم البلدان: بار)، و رجوع به سوق البار شود
لغت نامه دهخدا
(بُلْ حَ بَ)
یکی از چهار دروازۀ باروی بغداد:.... و چون خلافت بمستظهر بالله احمد بن المقتدی رسید آنرا (بغداد را) بارو و خندق به آجر ساخت. دور بارو بطرف شرقیش که آنرا حرمین خوانند هجده هزار گام است و چهار دروازه دارد: باب خراسان و باب خلیج و باب الحلبه... (نزهه القلوب چ لیدن 1331 ه. ق. ج 3 ص 34). یاقوت گوید: حلبه محلۀ بزرگ وسیعی است در مشرق بغداد نزدیک باب ازج و در مواضع دیگر
لغت نامه دهخدا
(بُ ل حِطْ طَ)
یکی از درهای بیت المقدس است...: و دری دیگر است در بیت المقدس همچنین در زمین برده که آنرا باب الحطه گویند و چنین گویند که در آن است که خدای عز و جل بنی اسرائیل را بدین در فرمود در رفتن بمسجد. قوله تعالی: ادخلوا الباب سجداً و قولوا حطهنغفر لکم خطایاکم و سنزید المحسنین. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 39). و مؤلف عقدالفرید آرد: و در قرآن چنین آمده است: ’و قولوا حطه’ که مقصود لااله الا اﷲاست. ولی بنی اسرائیل ’حنطه’ گفته اند در حالی که تمسخر می کردند ازین رو خداوند آنانرا بموجب این کفر لعنت کرده. (عقدالفرید چ مصر 1359 هجری قمری ج 7 ص 298)
لغت نامه دهخدا
(بُلْ جَنْ نَ)
لقبی است برای شهر قزوین:...احادیث بسیار که در فضیلت آن بقعه وارد است و مشهور است و در تدوین رافعی مسطور، منها عن جابر بن عبدالله الانصاری رضی الله عنه قال النبی صلی الله علیه وآله: اغزوا قزوین فانه من اعلی ابواب الجنه. و بدین سبب او را باب الجنه خوانند. (از نزهه القلوب چ لیدن ص 56) :... امیر جلال الدین فیروزشاه گفت که در این اوقات که شیخ بهاءالدین عمر از سفر حجاز بدارالسلطنۀ هرات رسید، چنین فرمود که در باب الجنه قزوین بر سر تربت زبده السالکین شیخ احمد غزالی بر ما چنین ظاهر گردید... (حبیب السیر چ اول طهران جزو سیم از ج 3 ص 205)
لغت نامه دهخدا
(بُتْ تَ)
نام دروازۀ جنوبی شهر آمد: و چهار دروازه بر این شهرستان (آمد) است همه از آهن بی چوب هر یکی روی بجهتی از جهات عالم... گویند جنوبی را باب التل... (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلین ص 11)
لغت نامه دهخدا
درخدا، در رحمت الهی: سامری را آن هنر چه سود کرد کان فن از باب الهش مردود کرد. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
بخش انگیزه ها بخشی از نوشتار پزشکی درباره بیماری ها یکی از فصول طب است که در آن از اقسام امراض بحث شود: باز کن طب را بخوان باب العلل تاببینی لشکر تن را عمل. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
مینو در (مینو دریا باب الجنه قزوین تهران چاپ دانشگاه اردیبهشت 1337)
فرهنگ لغت هوشیار